هفته گذشته بود که بواسطه شبکه جهانی اینترنت و اخبار سایت های خبری از خبر حمله و به آتش کشیدن دفتر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه یزد با خبر شدم. در نگاه اول ماجرا برایم تعجب آور و ناباورانه بود. مگر یک تشکل دانشجویی در یکی از شهرستان ها چه دشمنی می تواند ایجاد کند که ساعت 3 بامداد به دفتر این تشکل حمله ببرند و همه چیز را به آتش بکشند؟ اما اندکی که در تاریخ و آنچه که در تاریخ گذشته جست و جو کردم به این نتیجه رسیدم که این ماجرا نه تنها تعجب آور نیست بلکه سبقه تاریخی هم دارد.
دوم خرداد 76 انتخابات ریاست جمهوری هفتم برگزار شد. دولتی با شعار توسعه سیاسی و جامعه مدنی و زنده باد مخالف من روی کار آمد. در هیاهوی دولت اصلاحات که دفتر تحکیم وحدت به عنوان بخشی از بدنه چماق به دست آن دولت تبدیل شده بود و آمادگی لازم را داشت تا هر کجا که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت بخواهد آشوب و بلوا به پا کند، حمله های پی در پی به انجمن های اسلامی منتقد مشی دولت و دفتر تحکیم وقت آغاز شد. بعنوان مثال درست زمانی که انجمن های اسلامی دانشجویان دو دانشگاه شهید چمران اهواز و جندی شاپور اهواز که از دفاتر فعال دفتر تحکیم بودند وحاضر نشدند خط این دفتر در پیروی بی چون و چرا از عناصری همچون تاجزاده را دنبال کنند، فشارها و حملات به این انجمن های اسلامی آغاز شد. اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های اهواز به خاطر پایبندی به مرامنامه و اساسنامه دفتر تحکیم و انتقاد به منحرفین به کمیته های انظباطی فراخوانده شدند، برخی از آنان همچون حبیب الله حسن خانلو که دانشجوی رشته پزشکی بود به صورت غیرقانونی با حمایت خرم، استاندار وقت خوزستان جلوی ادامه تحصیلشان موقتا گرفته شد اما وقتی این اقدامات غیر قانونی نتیجه ای نداد حمله مستقیم به دفاتر انجمن های اسلامی آغاز شد. فاطمه حقیقت جو نمایندهی چپ سابق مجلس، لوس آنجلس نشین فعلی،(که در آن دوران دایه دلسوزتر از مادر دفتر تحکیم وحدت بود) چادر به کمر بسته و چماق بدست، همراه با عناصر گروه فشار و شاخه نظامی (؟!) دفتر تحکیم، با این بهانه که شما پیام دوم خرداد 76را دریافت نکرده اید انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران را تعطیل و مصادره کردند! آن جا چماق و چند سر شکسته و بازوی کبود و البته سکوت مسئولین دانشگاه به سادگی توانست به موفقیت کامل برسد.
مشابه همین ماجرا در همدان اتفاق می افتد. وقتی انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی و بوعلی سینا همدان با مشی انحرافی دفتر تحکیم وحدت مخالفت می کنند، حمله به دفتار انجمن اسلامی و برهم ریختن انتخابات انجمن اسلامی آغاز می شود و این ماجرا تا آنجا پیش می رود که مهدوی نژاد از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان علوم پزشکی را از روی پل هوایی عابر پیاده روبروی دانشگاه به پایین پرتاب می کنند.
اما هدف بعدی اینجا بود. اینجا، دانشگاه سمنان. دانشگاه من و شمایی که داریم در آن تحصیل می کنیم. دانشگاه سمنان انجمن اسلامی ای دارد که قدیمی ترین و بزرگترین تشکل دانشگاه است. سال 1392، تولد 30 سالگی اش را جشن گرفتیم . بنیان گذارانش بچه هیاتی ها بودند و علاوه بر آن رزمنده هایی که از جبهه به دانشگاه برگشته بودند تا در سنگر جهاد علمی و فرهنگی فعالیت کنند. این انجمن اسلامی هیچ وقت به دفتر تحکیم وحدت نپیوست و مرام مستقل خود را داشت. دلیلش هم مشخص بود. وابستگی و بازیچه دست احزاب سیاسی بودن دفتر تحکیم. در سال 76 و پس از به روی کار آمدن دولت توسعه ی سیاسی ، مانند دانشگاه های دیگر، تلاش های بی وقفه ای شروع شد تا این انجمن اسلامی، که مرام و مسلک متفاوت آن به مذاق دوستان خوش نمی آمد، به خیل هواداران و هم صدایان دفتر تحکیم وحدت و دولت هفتم بپیوندد. تشکل دیگری ، با منش اصلاح طلبانه (از نوع جریان سیاسی) و هم سو با دولت در قدرت، در این دانشگاه تاسیس می شود و سپس این تشکل ( از آن جا که اسمش انجمن اسلامی نبوده است و بنابراین نمی توانسته که به عضویت دفتر تحکیم درآید ) سعی می کند که با تخطئه و تخریب کادر وقت انجمن اسلامی دانشجویان، هدایت انجمن اسلامی را به دست بگیرد.
چندی بعد در آذر ماه سال 78 که هنوز یک ماه از ماجرای دانشگاه شهید چمران اهواز نگذشته، این تشکل که آرزویش به دست آوردن نام انجمن اسلامی بود، حبیب الله پیمان، (از فعالین باصطلاح ملی مذهبی) را برای سخنرانی به دانشگاه سمنان دعوت می کند. اما نه شورای سه نفرهی دانشگاه که متشکل از رئیس دانشگاه(که در آن زمان دکتر فریدن پسر عموی آقای دکتر روحانی رئیس جمهور فعلی بود)، نماینده وزارت علوم و مسئول نهاد نمایندگی رهبری بود، و نه شورای تامین استان-یعنی مدیران منصوب وزارت کشور اصلاحات- مجوز سخنرانی به وی نمی دهند. آنان تصمیم می گیرند بدون اخذ مجوز، پیمان را به دانشگاه بیاورند. عده ای از دانشجویان تصمیم می گیرند برای پاسداری از قانون و مقابله با آنارشیسم و قانون شکنی در جلوی درب دانشگاه زنجیرهی انسانی تشکیل دهند. با اضافه شدن برخی عناصر مشکوک و نیز تعدادی افراد خودسر از داخل شهر برای جلوگیری از ورود پیمان، درگیری فیزیکی بین خواستاران اجرای قانون و مخالفان اجرای قانون رخ می دهند؛ خودرو حامل پیمان با فشار جمعیت از ورود به داخل دانشگاه منصرف می شود و به سمت تهران باز میگردد و بنای مظلومیت این تشکل و هم پیمانشان آغاز می شود .
با فرار(؟!) پیمان، داد و هواری به راه می افتد که پیمان را کشتند و جنازه اش را سوزاندند و خاکسترش را 3 روز بر باد دادند و...!!! و این در حالی بود که هیچ یک از بیمارستان های مسیر سمنان-تهران و نیز هیچ بیمارستانی در سمنان مصدومی به نام حبیب ا... پیمان را پذیرش نکرده بودند. عکس هایی در مورد یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در حال بستن بند کفشهایش در دانشگاه منتشر می شود و یاران پیمان می نویسند: فلانی در حال برداشتن سنگ برای مضروب کردن پیمان! فردای آن روز هدف از آمدن پیمان به دانشگاه روشن شد. صندوق هایی در سراسر دانشگاه قرار گرفته بود. انتخابات آزاد انجمن اسلامی دانشجویان است، آن هم توسط یاران پیمان! خنده دار است نه؟ یک تشکل برای تشکل دیگر در دانشگاه انتخابات برگزار کند!!! ولی این اتفاق در دانشگاه سمنان افتاد. اما مجموعه این قانون گریزی ها و بی اخلاقی ها، مانع از آن می شود که ریاست دانشگاه و مسئولین استان در این قضیه از این تشکل حمایت کنند و این پروژه با عدم حمایت مسئولین ، هوشمندی اعضای وقت انجمن اسلامی دانشجویان و درک دانشجویان از اقدامات این تشکل ، با شکست مطلق رو به رو می شود.
این رویه آن زمان بود، اول اهواز، بعد سمنان؛ بعد همدان. بإی نحو کان! حالا در بعضی موفق و در بعضی ناموفق. از این دست مسائل در تاریخ انجمن های اسلامی فراوان است و نمونه های بالا بعنوان مشتی از خروار مرور شدند اما در علت بوجود آمدن همه آنها یک فصل مشترک وجود دارد. باید تشکلی همسو با یک طیف سیاسی تندرو و افراطی شکل بگیرد در غیر این صورت محکوم به حذف از صفحه روزگار می شوند. به نظر می رسد این طیف سیاسی تندرو و افراطی که در وزارت علوم در حال جولان دادن هستند و در انتصابات این وزارت خانه ها حرف اول و آخر را می زنند، حال به دنبال احیا و بازگرداندن این تشکل ها به صحنه دانشگاه هستند که اگر این طور نبود چرا در بازگشایی تشکلی که در سال 88 به خاطر اقدام علیه امنیت ملی تعلیق شده بود رئیس سازمان محیط زیست حضور می یابد و از وفادار ماندن دولت به قول رفع حصر صحبت می کند؟ چرا شورای احیای انجمن های اسلامی که به دلیل اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی تعلیق شده بودند در پس حمایت های این طیف تندرو در وزارت علوم شکل گرفته است و هر روز با سران دولتی دیدار می کنند؟